AHOO
AHOO

AHOO

وصیت نامه شهید سید حمیدرضا ذاکری

بسمه تعالی

"اللهم ارزقنى توفیق الشهاده فى سبیلک"

"بارالها به من روزى بده توفیق شهادت در راهت را"

بارالها

تاکنون تا جائى که توانسته ام در مقابل ظالمان و کافران از زمانى که به آگاهى رسیدم ایستاده ام و دمى سر 

فرود نیاورده ام، 

اکنون مدت یک سال است در جبهه هاى نبرد حق علیه باطل، علیه مزدوران کفار بعثى، سعادت خدمت در راه 

الله را داشته ام و در کربلاى خونین صحراهاى جنوب ایران براى تحکیم و پایدارى پرچم سرافراز و لاله گون 

اسلام نبرد نموده ام.

در حال حاضر که این یادنامه را مى نویسم، پرچم هاى سیاه عزادارى را بر بالاى آنتن تانک هاى غرّان خود نصب 

نموده و پیش مى رویم تا دریائى از خون به تلافى خون شهیدانمان و یاوران امام همچون شهید بهشتى و شهید 

رجائى و باهنر بسازیم، 

امروز که خبر شهادت برادران رجائى و باهنر را آن هم به آن وضع فجیع به دست نابکاران و منافقان مزدور 

شنیدیم دیگر طاقتمان طاق شده، 

دیگر بس است ماندن در این سنگرها، باید به پیش تاخت، 

اى امام عزیز، 

اى فرمانده کل قوا 

فرمان ده تا تمام این مزدوران داخلى و خارجى را قلع و قمع کنیم.

ما راهمان را آگاهانه برگزیده ایم و آگاهانه هم این راه را ادامه مى دهیم، 

ما رهروان حسین (ع)، سرور بزرگ شهیدان هستیم، 

ما به دنبال حسین زمان، فرمانده کل قوا امام خمینی، که همچون شیر در مقابل طاغوت و ابرقدرت ها مى 

خروشد، در کربلاى جنوب مى جنگیم تا در عاشورایمان با خون خود غسل شهادت نمائیم، 

ما هر روزمان کربلاست و یزیدیان نیز نابود هستند، 

جنگ ما برای سرزمین نیست بر سر تداوم انقلاب است و براى پایدارى اسلام انقلابى است، 

مزدوران بعثى می دانند که براى تصرف زمین به کشور ما حمله نکرده اند بلکه از صدور انقلاب ما وحشت دارند، 

سرسپردگان آمریکائى بعثى و مزدوران بعثى از آگاهى ملت مسلمان عراق وحشت دارند و جهت تضعیف و به 

اصطلاح خودشان به زانو در آوردن انقلاب ما از داخل و خارج به مرزهاى اسلامى کشور ما حمله نموده اند و 

تجاوز را پیشه راه خود کرده اند.

اکنون بعد از یک سال از جنگ تحمیلى، بر تمامى مزدوران به خصوص ابرقدرت ها ثابت گشت که در این جبهه 

ها تنها چیزى که جلوى این همه تانک و توپ مزدوران بعثى را گرفته "مکتب"، "ایمان به خداى یکتا"، "ایمان به 

الله" و "لا اله الا الله" است و من هم داوطلبانه در این کربلا به یارى حسین (ع) شتافته ام، 

ما پیروزیم و پیروزى هم از آن حق است پس ما بر حقیم و ظلم نابود شدنى، هر چند که تمامى ابرقدرت ها به 

این مزدوران بعثى اسلحه و مهمات برسانند 

این منافقان بزدل بدانند که صحنه نبرد اینجاست نه در خیابان هاى تهران و دیگر شهرستان ها.

اى مادرم، 

تو اى اسطوره مقاومت و مبارزه در مقابل سختى ها و شداید، که توانستى من و برادرانم را به این مرحله 

برسانى، 

مرا حلال کن و به یاد داشته باش که تمامى فرزندان این مرز و بوم که گمنام شهید گردیده اند همه مادر داشته 

اند پس مبادا غصه بخورى و گریه کنى، 

مرا ببخش از این که نتوانستم لااقل تلافى صدمى و یا میلیونیومى از زحمات بى کران تو را بنمایم.

اى همسرم، 

اى فاطمه گونه من 

از این که 2 سال از ازدواجمان و بعد هم آشنائیمان را در رنج و عذاب و بدتر از همه انتظار، به سر برده اى مرا 

ببخش ولى فرزندمان را اسطورره مقاومت بساز 

هر چند که مستکبرین و از خدا بى خبران در خانه ها و ویلاهاى خود در کنار همسر و فرزندان خود هستند ولى 

انقلاب را مستضعفان بپا داشته و مستضعفان نیز از آن پاسدارى مى نمایند، 

همانطور که شهیدان کربلا و نینوا و یاران پیغمبر نیز از فقرا و مستضعفان بوده و هستند ولى همیشه مستکبران 

حرافى می کنند، 

باید ببینند که این پا برهنه ها در زیر این چلچله ها و خمسه خمسه ها و توپ ها و خمپاره ها چه مى کنند، 

چگونه با ساده ترین توشه غذائى تغذیه نموده و در دل سیاه شب به شکار تانک هاى مزدوران مى پردازند.

این برادران پاسدار، این عزیزان و جگر گوشه هاى ملت انقلابى، شاهکار مى آفرینند و حتى در حمله هاى ما 

این برادران و این شیر مردان مسلمان در جلوى تانک ها، بر خصم مزدور حمله مى برند و اول آنها هستند که به 

بالاى سر و سنگر این کفار مى ریزند و با نعره "الله اکبر" آنها را نابود مى نمایند.

اى فرزندم،

سحرم که هیچ‌گاه نتوانستم تو را کامل ببینم و با تو باشم 

یکى دو بار هم که تو را دیدم تا با من انس گرفتى تو را در خواب بوسیدم و تنهایت گذاشتم، 

سحرم، 

نازنینم، 

مادرت را بر روى چشمان خود داشته باش، 

این شیر زن با این همه رنج و عذاب همواره براى من الگو و سرمشق بوده و هر چه که آموختم از اوست ولى تو 

او را همواره یار باش و تنهایش مگذار هر چند که قلبش ظریف است و حساس اما همیشه قلبم براى او مى 

تپد، 

در این آسمان سوسنگرد همواره به دنبال او هستم و در دل شب ها و غروب ها با او نجوا می کنم، 

سحرم، 

از راه دور تو را مى بوسم، 

سحرم، 

امیدوارم که همانند نامت همواره نویدى بر تاریکى و امیدى بر آغاز روزى روشن باشى، 

سحرم 

همیشه سیاهى ها از تو وحشت دارند، مقاوم و مبارز باش و فقط به یاد خدا، و در راه خدا زینب گونه گام بردار 

و با کلامت بر فرق یزیدیان زمانه بکوب و هیچ گاه زیر بار حتى یک لحظه ظلم نرو، هر چند که شهید بى رحمى 

ها شوى.

همسر خوبم، 

من از تو شرم دارم مرا ببخش من هیچ ندارم که به تو ببخشم فقط قلبم را براى تو می گذارم، 

هر چند که این مزدوران آن را سوراخ سوراخ کرده اند 

من هر چه که در زندگى دارم از وسائل و پس انداز همه برای تو و فرزندم باشد، 

همه شما را به خداى بزرگ مى سپارم.

اى برادرانم، 

مادر عزیزمان، این فرشته پاک را همواره احترام گذارید و از آزار او بپرهیزید که خداوند از شما نخواهد گذشت. 

همسر خوبم، 

تنها یاورى که مادرم را تسکین مى دهد و او را درک می کند، تو هستى 

پس مادرم را مواظبت کن همواره به یاد تو هستم غروب ها و در دل شب ها همواره با تو هستم.

قربانت

همسرت حمید


برگرفته از وبگاه  ajashohada.ir