شاید وصیت نوشتن براى جوانانى که هنوز عمرى و سالى نگذراندهاند بسیار سخت باشد.
با هزاران امید در دل و آرزو در سینه، طپش قلبشان مالامال از عشق به آینده و حرکت خونشان امیدبخش جامعه و فردایشان.
بخصوص وصیتنامه نوشتن به معناى آن است که انسان خود را براى مرگ آماده مىسازد و مرگ یعنى رها کردن همه امیدها و آرزوها.
چه سخت است ولى جامعهاى که بخواهد حکومت الله در جامعه حکمفرما بشود امکان ندارد مگر با یک شرط و آن این است که باید شهید بدهد و باید خون بدهد باید هجرت کند
مکتب ما مکتب هجرت است، مکتب مبارزه است بر علیه کفار.
حالا با میل و اشتیاق به مرز جنوب کشور به جبهه شلمچه اعزام مىشوم و بگویم که تابحال اینطور خوشحال نبودم که مىخواهم به جبهه بروم.
اگر در این جهاد توفیق یافتم و لیاقت پیدا کردم و شهادت نصیبم شد یک وصیت دارم به برادران و خواهران هموطن خود و خانواده خود
شما یک لحظه بعد از مرگ را بخاطر بیاورید که دیگر هیچ یارى ندارید و تنها اعمالتان گواهست و شهادتت کردار.
پس چه خوب است قبل از آنکه مرگ تو را دریابد و هیچ کارى از تو بر نیاید، به خویش بازگردى و خود را در ترازوى خویش بسنجى.
واى بر تو واى بر تو که تمام عمرت بىحاصل، تمام عمرت غرق در گناه و تمام عمر در پوچى و بیهودگى گذشت
به کولهبارت که براى خود بستى نظر کن و ببین چه دارى براى جواب؟ مىبینى هیچ ندارى .
پس به فکر آخرت خود باش.
آیا وقتى که آخر این دنیا مرگ است حیف نیست که مرد در بستر بمیرد. مرد باید در میدان باشد و مبارزه کند و حق دیگران را از دست غارتگران بگیرد.
سفارش مىکنم امام را دعا بکنید و به حرفهاى امام گوش دهید.
به شما خانواده خودم پدر و مادرم و خواهر و برادرانم
مىخواهم بعد از شهادتم براى من گریه نکنند و راه امام را ادامه دهند و قرآن بخوانند و همیشه به فکر بیچارگان باشند.
از شما خانواده و اقوام خود خداحافظى مىکنم و شما را به خدا و امام را به خدا مىسپارم.
برگرفته از وبگاه ajashohada.ir