AHOO
AHOO

AHOO

وصیت نامه شهید حسن مقیمی

بسمه تعالى

به نام خدا

به نام هستى بخش جهان

به نام درهم کوبنده ستمگران و یارى کننده محرومان و مظلومان

با درود بى پایان بر امام امت و امت شهید پرور.

قلم در دستم مانده نمیدانم چه بنویسم 

حال که میخواهم درد دل کنم دلم گرفته و اشکهایم سرازیر شده است البته نه اینکه من از مردن و کشته شدن در راه خدا بترسم نه 

به خدا سوگند مى خورم این آرزوى من بود که در زندگى چند روزه خود در راه خدا جهاد کنم، 

مادرم 

اگر چه مى دانم داغ فرزند براى شما مشکل است 

اما فرزند امانتى در دست شماست که در نهایت باید آن را به صاحب اصلى اش که خداوند منان است برگردانید 

مادرم

اگر من نتوانستم فرزند خوبى براى شما باشم و وظیفه ام را نسبت به شما ادا کنم از شما مى خواهم که شیر پاکت را حلالم کنى.

همسرم

چه بگویم؟ 

از کدامین بگویم؟ در جبهه همه هستند 

از پیرمرد هفتاد ساله که تفنگ به دست گرفته مى جنگد تا کودک ده ساله که همپاى پدرش مى رزمد 

مى دانم رویاهاى شیرین همیشه در افکارت زنده است 

اما در این برهه از زمان که اسلام و جنگ به کمک ما نیاز دارد بر خود ببالید که امانت خود را سالم به نزد خدا بازگردانیدید. 

همسرم 

زینب وار باش و هیچ گونه ناراحتى به خود راه نده و هر وقت که بر مزارم مى آیى گریه و زارى نکن گویا من در قبر مى لرزم 

پس سعى کن لبخندى که حاکى از عشق نسبت به شهید شدن من است داشته باشى.

برادر و خواهرم

با یاد و نام خدا کارها را شروع کنید و پشتیبان امام و انقلاب باشید

از زحمات بى دریغى که براى من کشیده اید تشکر مى کنم و از تک، تک شما حلالیت مى طلبم، 

برادرم و خواهرم 

مى دانم من نتوانستم آنچنان که باید و شاید حق برادرى را نسبت به شما ادا کنم 

امیدوارم که مرا مورد بخشش خود قرار دهید.

از دایى ها و عموها و تمام دوستان و آشنایان از تک، تک آنها حلالیت بخواهید

من که در زندگى قبل از شهادتم از مهر پدرى محروم بودم اى کاش پدرم زنده بود و مى دید که حسین وار قدم در صحنه نبرد مى گذارم، 

اما افسوس، 

پس تا آنجا که برایتان امکان دارد مرا کنار قبر پدر مهربانم به خاک بسپارید 

متشکرم 

باز هم تکرار مى کنم سر قبرم گریه و زارى نکنید و به هیچ عنوان پیراهن سیاه بر تن نکنید چون این کار باعث لرزیدن من در قبر مى گردد.

 « وصیت نامه فرزند کوچکتان حسن »


 1364/08/13


برگرفته از وبگاه  ajashohada.ir