AHOO
AHOO

AHOO

وصیت نامه شهید اصغر خسروپور

بسم الله الرحمن الرحیم

"گمان ببرید کسانی که در راه خدا کشته می شوند مرده اند، بلکه زنده اند و در نزد خدا روزی می خورند."

با سلام بر امام امت و امت شهید پرور ایران 

با درود فراوان بر تمامی رزمندگان در جبهه های حق علیه باطل و سلام بر مادر مهربانم، نمونه مادرها، 

سلام بر پدر زحمت کش و رنجیده ام، نمونه پدرها و سلام بر امید من برادرم محمد، 

سلام بر خواهرم فاطمه و سلام بر مهدی و حمید و ...

مادرجان! 

سخن با تو بگویم:

کلمه هایی را برای توصیف شهادت بر زبان و کلام ندارم؛ 

زیرا بر این امر آگاهم که شهید والاترین مقام را در نزد خداوند دارد و من، 

مادر 

اگر روزی افتخار چنین ارتقاء در جه ای را داشتم، اگر روزی خداوند، خواست بر من و ما افتخاری نسبت دهد، اگر روزی مفتخر باشم تا در سفره الله جیره خوار شوم و اگر روزی رسید که پسوند نام من را شهید پر کرده، اگر روزی رسید که جسمم در میان شما نباشد و روحم در آسمان ها در پرواز باشد و نظاره گر اعمال شما، از شما این چنین می خواهم:

شما افتخار کنید، 

ای پدر و مادر و خانواده من! 

اگر این چنین شد آرزو دارم و می خواهم از خداوند که به آرزوی دیرینه خود برسم. 

مادرجان! 

به یاد داشته باش که باید برای رسیدن به هدف والای شهادت برای رسیدن به مقام و درجه و مرتبه شهادت باید به لقاء الله پیوست. 

باید زحمت کشید، 

باید خودسازی کرد، 

باید آماده و مهیا شد، 

چون دیگر آن قدیمی نخواهم بود و دیگر با دیگر زندگان فرق و تفاوت خواهم داشت و من در خودسازی هستم و امتحان می دهم تا شاید خداوند عنایتی فرماید و این شربت شیرین شهادت را به من بنوشاند.

مادرم! 

تو بعد از من چه وظیفه ای داری؟

گریستن برای به لقاء الله پیوستن لازم نیست.

وقتی درجه داری از بین درجه داران نوبت ارتقاء درجه آن برسد، تمام خانواده اش خوشحالند و بعد از دریافت درجه خندان و پر شور هستند و خدای را شکر می گویند، جشن می گیرند و سرور بر پا می کنند و من مادر اگر درجه گرفتم برایم جشن بگیر، خوشحال باشید. 

ای اطرافیان من، 

خداوند را شکر بگویید و از خدا تشکر کنید که این چنین مرحمتی فرموده اند. 

مادرجان! 

فراموش مکن که 3 پسر و 2 دختر دیگر داری و به جای شیون و به جای زاری کردن آنها را بنگر که چگونه زندگی می کنند و چگونه باید زندگی کنند؟ 

تو مریض هستی مادر و از خداوند می خواهم که اگر مرحمتی بر من فرمود، بر شما نیز صبر عطا کند و هر که دل نگران خواهد بود، ولی شما نگرانی نداشته باشید. 

مگر جز این می خواهید که افتخار شهادت در خانواده شما پیدا شود و مگر جز این می خواهید که فرزندتان در پیش خداوند روزی بخورد.

ای پدر رنجدیده و زحمت کشم! 

شما نیز این چنین نباش و مادرم را دلداری بده و اگر خدایی نکرده از روی خشم و غضب جسارتی از من سر زده که ان شاء الله این طور نبوده است، مرا ببخشید پدرجان.

سخن با تو می گویم ای محمد! 

برادرجان! 

ای نمای تو زیبا! 

ای زیبا روی من!

ای در دلت شوق عشق نهفته! 

نکند گریان شوی، 

نکند ناله سر کنی و بگویی کمرم سست شد، 

نکند بگویی زانوهایم قدرت حرکت ندارند، 

نکند بگویی زانوهایم قدرت حرکت ندارند، 

نکند بگویی دیگر پشتیبانی نداری، 

من از حالا، از هم اکنون همه بچه ها را به تو می سپارم، 

تو و اعمال تو باید سرمشق زندگی برادرها و خواهرها باشند، 

هر چند که می دانم تو مرد هستی و مردانگی به تو اجازه جسارت نخواهد داد و بدان که من روی تو حساب می کنم و بدان که من شاهدم بر اعمال تو که آیا آنچه من می گویم به عمل می رسانی یا خیر؟

ان شاء الله که حاضر نخواهی شد روح من در عذابی سخت باشد.

ای دشمنان!

ای عراقی ها! 

ای آمریکا! 

ای دشمنان اسلام و مسلمین! 

سخنی با شما دارم، قلب مرا نشانه روید، 

بدنم را تکه تکه کنید تا به شما ثابت شود که شهید هر چند روح در بدن ندارد ولی به گفته خدا و قرآن سخن خدا زنده است و شما مستکبرین و ابرظلمت های پوشالی را عذاب خواهد داد 

بدانید در پشت سر من و مسلمانان و برادرانی هستند که پرچم لا اله الا الله را بر دست گرفته و به طرف شما تکبیر گویان پیش آیند و تا نابودی کامل شما، راه را ادامه دهند.

«آری شکسته پا و نداشتن دست را نمی خواهم.»

«درجه و مقام شهید را می خواهم.»

هر بار که مرخصی می آیم می پرسم مادر هنوز در این کوچه کسی شهید نشده است، 

هنوز اسم این کوچه را به نام شهیدی ثبت نکرده اند، و وقتی می گویند نه در دل می گویم، 

من می دانم که باید اسم من به نام شهیدی از تبار حسین (علیه السلام) را به این کوچه نام نهند و اگر خدا بخواهد مرا به آرزویم خواهد رساند.

و ای دوستان، اطرافیان، همسایگان و آشنایان با شما می گویم.

مبادا به این فکر باشید که اصغر دیگر از کنار شما رفته، 

نه خداوند می گوید شهیدان زنده هستند و من نیز اگر شهید شدم، زنده خواهم بود. 

گمان مبرید من دیگر در خانه نیستم، به خانه بیایید، من در آنجا هستم، به خانواده ام سری بزنید، به آنها دلداری دهید، 

به آنها بگویید راه شهید راهی است صحیح و مستقیم به سوی الله هر چند که آنها نیز بر این امر آگاهی دارند.

شما باید جای جسم مرا در خانه پدریم پر نمایید و بدانید که من اعمال شما را خواهم دید، 

همانا که شهید شاهد است و زنده و آگاه بر اعمال شما دوستان.


تا نابودی صدام و صدامیان پیش به سوی جبهه ها ...

خدایا! خدایا! تا انقلاب مهدی خمینی رو نگهدار.

از عمر بکاه و بر عمر و بیافزای.

والسلام


برگرفته از وبگاه   ajashohada.ir