AHOO
AHOO

AHOO

خاطرات همرزم شهید خلبان عباس دوران

بسمه تعالی

امیر سرتیپ منصور کاظمیان همرزم شهید سرلشکر عباس دوران خلبان دوم و سرنشین هواپیمایی است که به هتل محل برگزاری اجلاس کشورهای متعهد در بغداد برخورد کرد. 

خاطره ای را از زبان او مرور می کنیم .

قبل از اینکه این عملیات را به ما اعلام کنند عباس دوران به پایگاه امیدیه اهواز رفته بود و قرار بود در صورتی که در عملیات رمضان نیاز شد، پرواز کند 

زیرا نیروی زمینی ارتش در این عملیات نیاز به حمایت های هوانیروز داشت 

در نتیجه دو روز قبل از شروع عملیات، عباس دوران به ما ملحق شد و به ما توضیح دادند که به علت حساسیت ویژه، این عملیات با سه هواپیما انجام خواهد شد. 

هواپیمای شماره یک من بودم و عباس دوران، هواپیمای شماره 2 محمود اسکندری بود و ناصری، و هواپیمای شماره 3 توانگریان و قاسمی 

البته قرار شده بود هواپیمای شماره یک و دو به عمق خاک عراق و شهر بغداد بروند و علاوه بر بمباران پالایشگاه الدوره، دیوار صوتی این شهر را نیز بکشنند و هواپیمای شماره 3 نزدیک مرز بعنوان پشتیبان و نیروی جایگزین مستقر شود تا در صورت بروز هرگونه مشکلی برای این دو هواپیما عملیات را ادامه دهد . 

وی افزود : ما به سمت بغداد پرواز کردیم.

تقریبا 15 کیلومتری بغداد بودیم که با دیوار آتش پدافند دشمن روبرو شدیم و در همین فاصله چند گلوله به هواپیمای ما برخورد کرد. 

وقتی این گلوله ها به هواپیمای ما اصابت کرد عباس دوران به من گفت: چراغ موتور سمت راست روشن شده و ظاهرا موتور از کار افتاده است. 

من به عباس گفتم : چاره ای نیست و باید به عملیات ادامه دهیم . 

زیرا در آن شرایط اگر بازمی گشتیم دوباره در دیوار آتش دشمن قرار می گرفتیم بنابراین به سمت جنوب شرقی شهر بغداد که پالایشگاه الدوره در آنجا بود ادامه مسیر دادیم و با اینکه پدافند دشمن بسیار قوی بود تمام بمبها را روی این پالایشگاه تخلیه کردیم 

بعد از تخلیه بمبها به مسیری ادامه دادیم که دقیقا به سمت همان هتلی ختم میشد که قرار بود کنفرانس غیرمتعهدها در آنجا برگزار شود.

زمانی که بمبها را روی پالایشگاه الدوره می ریختیم آتش بی امان و شدید دشمن قطع نمی شد و در همان موقع بود که هواپیما مورد اصابت چند گلوله دیگر قرار گرفت و قسمت عقب آن به طور کلی از بین رفت .


من وقتی به پشت سر نگاه کردم پالایشگاه را دیدم که در آتش می سوخت و یک لحظه هم دیدم که قسمت دم هواپیما تا وسط کابین از بین رفته و در آتش میسوزد. 

دیگر حتی فرصت نشد به عباس دوران این قضیه را بگویم و نمی دانم چه طور شد که صندلی من به بیرون پرت شد. 

یعنی قبل از اینکه من بخواهم به عباس دوران بگویم که قسمت کابین هواپیما از بین رفته صندلی به بیرون پرت شده بود حالا یا عباس دوران این کار را کرده بود (چون چند لحظه قبل از آن به شدت اصرار داشت که هواپیما را من ترک کنم ) و یا آتشی که در قسمت وسط کابین بود باعث این قضیه شده بود. 

در هر صورت من چشمانم سیاه شد و دیگر هیچ ندیدم وقتی به هوش آمدم در وزارت دفاع عراق اسیر شده بودم.

بعد از دو ماه یک سرباز عراقی که نگهبان وزارت دفاع عراق بود به من گفت : 

من هواپیمای شما را دیدم که آتش گرفته بود یک چتر باز شد و بعد از چند ثانیه هواپیما به هتل محل برگزاری کنفرانس غیرمتعهدها برخورد کرد و فهمیدم عباس صندلی خودش را به بیرون پرت نکرده و پس از برخورد هواپیما با ساختمان هتل به شهادت رسیده است . 

عقاب بال سوخته نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران، قهرمان دلیر مردم ایران، افتخاری دیگر نصیب نیروی هوایی و کشورش می کند.

با این حرکت شجاعانه سران کشورها به این نتیجه می رسند که آسمان بغداد به هیچ وجه امن نیست و تصمیم می گیرند که اجلاس در دهلی نو انجام پذیرد.

وقتی خبر شهادت عباس دوران را شنیدم به یاد صحبت شب قبل از عملیات افتادم که او به من می گفت: 

منصور جان 

اگر یک وقت هواپیما دچار مشکلی شد تو خودت را به بیرون پرت کن و منتظر من نمان چون من باید در هواپیما بمانم و ماموریتم را به اتمام برسانم

وی بارها می گفت اگر هواپیما بال نداشته باشد خودم بال درآورده و بر سر دشمن فرود می آیم و هرگز تن به اسارت نخواهم داد.

من از سال 1360 که عباس دوران به همدان منتقل شد با او آشنا شدم و در عملیاتهای زیادی با عباس شرکت کرده ام که مهمترین آنها فتح المبین، عملیات بوشهر برای بمباران اسکله های البکر و الامیه نزدیک بندر بصره و همچنین آخرین عملیات با هدف ناامن کردن شهر بغداد و بر هم زدن کنفرانس غیرمتعهدها بود.

عباس دوران بین همه معروف بود.

ترس را هیچگاه در وجود او ندیدم.

سختترین ماموریتها را قبول می کرد و به تنها چیزی که فکر می کرد هدف بود. 
حتی یادم هست که در عملیات بمباران اسکله البکر و الامیه در 
نزدیکی بندر بصره بنا به دلایلی قرار شد که عملیات به صورت 
نیمه کاره متوقف شود
ولی عباس دوران قبول نکرد و عملیات را به آخر رساند.

او هیچگاه در کابین صحبت نمی کرد و همیشه می گفت : 

اگر از مسیر منحرف شدم و یا حالت نامتعادلی را مشاهده کردید آن وقت علاوه بر اینکه به من اعلام می کنید مواظب اطراف باشید.

پیکر پاک سرلشکر خلبان شهید عباس دوران بعد از 22 سال دوری از وطن به کشور بازگشت و در زادگاهش به خاک سپرده شد. 

روحش شاد و یادش گرامی باد.

امیر سرتیپ خلبان منصور کاظمیان همزمان با شهادت سرلشکر عباس دوران به اسارت درآمد و پس از هشت سال و دو ماه در تاریخ ۱۳۶۹/۰۶/۲۴ آزاد شد و به میهن اسلامی بازگشت .

شهید عباس دوران بین همه خلبانان به شجاعت معروف بود. 

ترس و هراس در وجود او راه نداشت.

سخت ترین ماموریت ها را قبول می کرد.


برگرفته از وبگاه  ajashohada.ir