وصیت نامه خویش را به پدر مهربان و عزیزم که یک عمر است با من زحمت کشیده و برادران و زن پدرم تقدیم می نمایم.
سلام به پدر و برادرانم احمد محمد حسین محمود و خواهرانم فیرزوه و صرفه گل و خواهر زاده هایم سلام میرسانم.من به شما پدر و مادر عزیزم افتخار میکنم که هم چو فرزندی بزرگ کرده اید که بتواند خون خود را برای آبیاری نهال جمهوری اسلامی فدا کند
در این بیابان وسیع که ما هستیم در هر گوشه و کنار که نگاه کنی هزاران تانک سوخته و هزاران تانک سالم با خون فشانی این فرزندان پاکدست و قدم بقدم از این خاک مقدس از دست این از خدا بی خبرها با خون برادری پاکسازی میشود.
من در حال حاضر در یکی از سنگرهای این سرزمین حاضر با نبرد با این مزدوران میباشم.
هوای سرد سوزان مثل گرگ گرسنه، زوزه می کشد و داخل سنگر ما می آیدما افتخار میکنیم که چنین رهبر بزرگی داریم که تمام ابر قدرتها را بلرزه در آورده است.
من در یک خانواده کوچک بزرگ شده ام و برای به ثمر رساندن این انقلاب به غیر از این جان ناقابل چیزی ندارم و هر لحظه هم حاضرم تا جانم را فدا کنم.
پدر عزیز
اگر من شهید شدم هیچگونه برای من ناراحت نباشید که این راه مقدس است و امام می گوید اینها مرده نیستید بلکه زنده اند
اگر مرا دوست دارید برای من لباس سیاه نپوشید و برای من عزاداری نکنید و همیشه رادیو و تلویزیون باز باشد تا تمام جنایتکاران بفهمند ما مرد جنگیم و ما در حال حاضر منتظریم و ثانیه شماری می کنیم برای شب حمله، شبی که به الله بپیوندیم.
از تمام خواهران و برادران و فامیل و زن پدر و آن پدر پیری که آرزو داشت عروسی منه ببیند خداحافظی می کنم.
طلب جان طلبم از پی دوستان بروم